برای دانلود متن کامل اینجا کلیک کنید

       
پایان نامه مطالعه تطبیقی جنبش های بنیادگرای دینی در ادیان ابراهیمی مطالعه موردی سه جنبش هاردیم، اکثر

برای دانلود متن کامل اینجا کلیک کنید

       
نوشته شده توسط : مدیر سایت

فصل اول

کلیات

1ـ کلیات

1ـ مقدمه:

جنبش­های اجتماعی[1] ممکن است در هر زمینه و شاخه­ای از زندگی اجتماعی و در هر جامعه­ای در هر گوشه­ای از جهان پدید آیند. اهمیّت جنبش‌های اجتماعی به ویژه از آن روست که می­توانند منشأ تغییرات اجتماعی شوند.  هر جا جنبش موفقی برآمده، به دنبال آن تغییری پدیدار شده است. در دو قرن گذشته، می­توان جنبش­هایی اجتماعی را  سراغ کرد که موجب تغییرات مهمی در جهان شده­اند، مانند جنبش صنعتی. نیز جنبش­هایی وجود دارند که چه بسا تغییراتی در همین سطح را در جهان ایجاد کنند، مانند جنبش زنان(زاهد، 1389: 1).

گیدنز[2] معتقد است که مطالعه در مورد جنبش­های اجتماعی در رشته­ی علوم اجتماعی مشخصاً در مقایسه با نوشته­های گسترده در مورد شاخه­های مختلف و وسیع “نظریه سازمانی” دست کم گرفته شده است و در قرنی که انقلاب­ها و برخورد نظریه­های مختلف پیرامون تغییرات اجتماعی افراطی چنین برجسته است، برای این کم­کاری توجیه قانع کننده­ای وجود ندارد (گیدنز 1984، 203). با توجه به این که ما در اواخر قرن بیستم و ابتدای قرن بیست و یکم شاهد بروز و شکل­گیری جنبش­های مختلفی هستیم، به ویژه جنبش­هایی که در مقابل مدرنیته و فرآیند جهانی شدن شکل گرفته­اند، پرداختن به این موضوع اهمیّتی بسیار می­یابد. به­ویژه جنبش­های بنیادگرای دینی[3] که خود را کاملاً در مقابل تمدن مدرن و جریان جهانی شدن[4] یا جهانی سازی[5] قرار داده­اند.

به نظر می­رسد که فرایند جهانی شدن بستر مناسبی برای توسعه­ی گونه­های  مختلف بنیادگرایی­ فراهم کرده است. فرهنگ­های ملی و محلی مختلف و درگیری آنها با یکدیگر و واکنش­هایی که آنها به یکدیگر نشان می­دهند می­تواند زمینه­ساز بروز انواع متفاوتی از بنیادگرایی شود (کاستلز، 1385: 22). با توجه به این که جنبش­های بنیادگرا همگی در واکنش نسبت به بستر تاریخی و دینیِ بومی خود به وجود آمده­اند و پویایی ویژه­ای دارند، می­توان آن­ها رادر شمار جنبش­های اجتماعی آورد.

ویلسون[6] در کتاب خود تحت عنوان رفتار جمعی، جنبش­های اجتماعی را به سه گروه تقسیم می­کنند: جنبش­های «مبتنی بر ارزش»، «مبتنی بر قدرت» و «مبتنی بر مشارکت».  ویلسون در این باره می­گوید:

«جنبش­های اجتماعیِ مبتنی بر ارزش آن جنبش­هایی اند که به سببِ اعتقاد به ارزشِ برنامه­شان برای تغییر حمایت می­شوند. … جنبش­های مبتنی بر قدرت جنبش­هایی اند که به دنبال به دست آوردن قدرت، مرتبه یا شناخته شدن اعضایشان اند. …  جنبش­های مبتنی بر مشارکت به دنبال ارضاء اعضایشان از طریق ابراز و نمایش خود اند» (ویلسون،1973: 17-16).

از دیدگاه اسملسر[7] دو نوع جنبش وجود دارد.  یکی جنبش مبتنی بر هنجار و دیگری جنبش مبتنی بر ارزش.  «جنبش مبتنی بر هنجار کوششی است برای جایگزین کردن، حفاظت کردن، جا انداختن یا ایجاد کردن هنجارهایی به عنوان اعتقاد عمومی».  «جنبش مبتنی بر ارزش کوششی جمعی است برای جایگزین کردن، حفاظت کردن، جا انداختن یا ایجاد کردن ارزش­هایی به عنوان اعتقاد عمومی». « جنبش­های مبتنی بر هنجار جنبش­های اصلاحی اجتماعی را پوشش می­دهد و جنبش­های مبتنی بر ارزش شامل انقلاب­های سیاسی و دینی، به وجود آمدن یک فرقه و جنبش­های ملی، محلی، مسیحی، معتقد به سلطنت هزار سالۀ مسیح، ایده­آل و فرهمند هستند» (اسملسر،1962: 313-270).  با توجه به این تعاریف به نظر می­رسد که جنبش­های بنیادگرا جنبش­های مبتنی بر ارزش باشند.

اما بحث از بنیادگرایی قبل از هر چیز مستلزم تاملات نظری/ روش­شناختی است. وقتی از بنیادگرایی صحبت می­کنیم از چه و دربارۀ چه کسانی سخن می­گوییم؟ آیا بنیادگرایی، که به عنوان واژه نخست در بستر پروتستانیسم آمریکایی پیدا شد، به مسیحیت محدود است یا به همان میزان در ادیان بر آمده از خاور نزدیک همچون یهودیت و اسلام نیز وجود دارد؟

برای دانلود پایان نامه اینجا کلیک کنید





لینک بالا اشتباه است

برای دانلود متن کامل اینجا کلیک کنید

       
:: بازدید از این مطلب : 54
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 14 تير 1395 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: